شهادت امام هادی (علیه السلام) تسلیت

 

در اینجا شما عزیزان رو دعوت می‌کنم به خواندن یکی از حکایات زیبا و شگفت انگیز که در زمان امام هادى (علیه السلام) رخ داد و دلالت بر علم غیب امام نیز دارد.

 

⁦✴️⁩ اما اصل داستان:

 

داستانى در شهر سامرّا در زمان امام هادى (علیه السلام) در نماز استسقا اتفاق افتاد. این داستان در کتاب‏هاى اهل سنّت نیز آمده است. در این زمینه میخوانیم:


⁦♨️⁩ مسلمانان سه روز براى استسقا به بیرون شهر رفتند، ولى باران نبارید، اما روز چهارم بزرگِ نصارا با رهبانان و مسیحیان براى اِستِسقا به بیرون شهر رفتند و باران بارید. روز بعد نیز همین طور شد و در اثر این امر، مسلمانان به شک افتادند. امام هادى (علیه السلام) در زندان بود، خلیفه پیغام فرستاد که امّت جدّت را دریاب!
روز بعد جاثلیق به همراه رُهبانان براى دعا بیرون رفتند، امام هادى (علیه السلام) نیز در جمع یاران خود به بیرون رفتند، وقتى جاثلیق دست به دعا برداشت، امام هادى (علیه السلام) به یکى از همراهانش دستور داد، آمد و مشت او را باز کرد و استخوانى را که در دستش بود، گرفت و دوباره هوا آفتابى شد، آن گاه حضرت به او فرمود: اکنون دعا کن!
او دعا کرد و دعاى او مستجاب نشد و شک و شبهه از بین رفت و آن جا گفتند:
امام (علیه السلام) اسلام و مسلمانان را از انحراف نجات داد. او دعا کرد، امّا هوا آفتابى شد، خلیفه پرسید: اى ابامحمّد! این استخوان چیست؟ 

فرمود:
هذا رجلٌ مرَّ بقبرِ نبیٍ مِن أنبیاءِ اللَّه، فوَقعَ فی یدِه هذا العَظْمُ، وما کَشَف عن عَظْم نبیٍ إلّا هطلتِ السَّماءُ بالمَطَر؛1

این مرد از کنار قبر یکى از پیامبران الاهى عبور کرد و این استخوان را به دست آورد و استخوان هیچ پیامبرى ظاهر نشود مگر این که باران فرو میریزد.

 

⁦1️⃣⁩: الخرائج والجرائح: 1/ 442، حدیث 23، کشف الغُمة: 3/ 226، ینابیع المودّة: 3/ 130

 

کتاب با پیشوایان هدایتگر (شرح زیارت جامعه کبیره) - جلد ‏3 - صفحه 422

اثر ارزشمند حضرت آیت الله میلانی (مدظله العالی)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها